روز شمار هیلدا جون
1391/3/23
هیلدا جان از امروز بی صبرانه منتظر روز تولدت هستم. منتظر روز یک شنبه 28 خرداد. 5 روز دیگه مونده تا روی گل ماهتو ببینم نانازم.
از اتفاقات دوران بارداری بگم که از یک ماه پیش هر روز 1 ساعت پیاده روی داشتم خوب بود چون هم شارژ میشدم هم باعث شد هیچ بادی تو صورتم و دست و پاهام نداشته باشم و خیلی راحت بگذرونم این دورانو.
هر کی منو میبینه حتی همین اواخر باورش نمیشه که من 9 ماهه هستم!!!!!! خوب بالاخره داره این 9 ماه تموم میشه با همه خوبی ها و بدی هایی که داشت. نصیحت های دیگران مخصوصا چیزای پیش پا افتاده ای که همه میدونن و از همسن و سالای خودم به خصوص از کوچیک ترای خودم که میشنیدم خیلی اذیت شدم، خیلیییییییییییی!!! از ماشین سوار شدن هم که نگم بهتره یا فشارم میفته یا میره بالا.
دیگه از امروز پیاده روی نمیرم تا روز یک شنبه بیشتر میخورم تا همین یه هفته هم تپل مپل تر بشی عزیزم. هر روز تا روز موعود برات مینویسم چقد مشتاق دیدارتم و لحظه شماری میکنم روزا بگذره. تو فقط سالم باش و سالم بیا گلکم. عاشقتم